معنای شعر خرد و دانش(فردوسی)
خرد و دانش
توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر، برنا بود
انسانی که داناست به هر کاری هم تواناست .با انش دل انسان پیر جوان می گردد.
به دانش فزای و به یزدان گرای که او باد ، جان تورا رهنمای
ای انسان علم و دانش خود را بیشتر کن وبسوی پرور دگار خود بیا . که او جان ودل شما را راهنمایی میکند
بیاموز و بشنو زهر دانشی بیابی ز هر دانشی ، رامشی
از هر علم و دانشی بشنو و یاد بگیر . که از هر علمی تو آرامش می گیری
میاسای از آموختن ، یک زمان ز دانش میفکن ، دل اندر گمان
از یاد گرفتن لحظه ای آسود ه نباش وبرای آمو ختن علم و دانش لحظه ای شک به خودت راه مده
چه ناخوش بود ، دوستی با کسی که بهره ندارد ز دانش،بسی
دوستی با کسی که بهره ای از علم و دانش نبرده نا خوشایند است.
که بیکاری او ز بی دانشی است به بی دانشان بر ، بباید گریست
سود نرساندن او به خاطر نداشتن علم ودانش است انسانهای که فاقد علم و دانش اند باید گریه کردد
تن مرده،چون مرد بی دانش است که نادان به هر جای،بی رامش است
انسان نادان مانند کسی است که مرده و جان ندارد و شخص نادان در هر جایی آرذامش و راحتی ندارد
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: بخوانیم و بنویسیم ، ،
برچسبها: